دُرســادُرســا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

دُرســـــــــا ؛ مُروارید خونه ما

شنیدن تاپ تاپ قلب وروجکم

سلام عسل مامان و بابا بذار واست از لحظه هایی بگم که قرار بود صدای قشنگ قلبت رو بشنویم اول هفته که من و بابایی داشتیم از شمال برمیگشتیم تصمیم گرفتیم که بریم بیمارستان واسه چک آپ... خلاصه رفتیم و پرستار گفت که بهتره سونو گرافی انجام بدیم.... من خیلی غافلگیر شدم چون اصلا قرار نبود این هفته اینکار رو انجام بدیم.. رفتیم وقت گرفتیم وای که چقدر لحظه های سختی بود ... این پرستار هم که اسم ما رو صدا نمیکنه!!!! خلاصه پرستار صدامون زد و من و بابایی رفتیم داخل ... واقعا دل تو دلم نبود .... وقتی وروجکمون رو تو مونیتور دیدیم کلی ذوق کردیم ... وقتی شوق و ذوق رو تو چشم بابایی دیدم توی دلم کلی آب شد... ولی تو خیلی کوچولو موچولو یو...
20 دی 1390

اولین روز با تو بودن

سلام کوچولوی خوشگلم .. چند روزی هست که احساس می کنم تو تو وجودمی  ولی نمی تونستم ثابتت کنم!!! خلاصه امروز صبح رفتم آزمایش و باید تا بعداز ظهر منتظر میموندم تا جواب بگیرم.. راستی امشب مهمون داریم ... دائی بابا ( دائی حسین ) اومده تهران و شام میان پیش ما.. منم از ظهر شروع کردم به خونه تمیز کردن...    باید یه طوری خودم را تا بعدازظهر که برم آزمایشگاه سرگرم میکردم.. بعدشم غذاها رو آماده کردم..   بعد از ظهر مریم جون (زن عموت) اومد پیشم و منم قضیه رو بهش گفتم.. با هم رفتیم آزمایشم رو بگیرم.. دل تو دلم نبود که جواب چی میشه.. ول خودم اطمینان داشتم که تو با منی عسلم.. جواب رو گرفتم و دیدم که ن...
20 دی 1390
1